تا ساعته ١٢ صبر کردیم اما از عمو مجید خبری نشد و خاله نازنین زنگ زد و گفت ساعته ٣ ظهر ما دو ماشینه حرکت می کنیم .چون بقیه نمی یان . ما هم وسایلمان را جم کردیم و ساعته ٣ راه افتادیم .اول به چالوس رفتیم و دور زدیم چون بسیار ترافیک بود هراز را هم بسته بودند .رفتیم به جاده رشت و خلوت بود .هوا بسیار عالی بود و بوی خوشی می امد . ساعته ٦ بود که عمو مجید زنگ زد و گفت که با عمه سهیلا و مامان ننی راه افتادند. ما هم تفریحی رفتیم تا به لاهیجان رسیدیم .برای شام که رستورانها خیلی شلوغ بود و تا شام خوردیم و به سمته رودسر راه افتادیم ساعت ١٢ شب شده بود تا به رودسر رسیدیم عمو مجید اینا را هم دیدیدم .همگی به کنار دریا رفتیم و چای و قلیون و بلال ردیف شد ...